به گزارش شهرآرانیوز؛ آسمان به رنگ آبی تیره درآمده و خورشید، کم کم جای خود را به تاریکی شب میسپرد، اما گرمای طاقتفرسای روز هنوز بر زمین و جانهای خسته زائران سیدالشهدا(ع) سنگینی میکند.
مردم قدم به قدم با عشق به سوی معشوق میروند، اما بدنهایشان از شدت گرما بیتاب شده است. در این میان، در زیر نور چراغهای خیابان، یک صحنه دلنشین، لنز دوربین من و قلب هر بینندهای را تسخیر میکند. پیرمردی باصفا که مو و ریشهایش سپید شدهاند و با روحی بلند، در گوشهای از مسیر ایستاده است.
نه موکب پر زرق و برقی دارد، نه دیگهای بزرگ غذا و نه لیوانهای شربت خنک. تمام داراییاش برای خدمت به زائران، یک شلنگ آب ساده است و قلبی سرشار از محبت.
برای تماشای عکس در سایز بزرگ برروی آن کلیک کنید:
او با مهربانی، شلنگ را در دست گرفته و با پاشیدن قطرات خنک آب، بر جان و تن خسته زائران، لحظهای آرامش را به آنها هدیه میدهد.
گویی با هر قطره آبی که از شلنگ میپاشد، خنکای فرات را بر آتش عطش آنها مینشاند. نگاههای خسته و عرقریزان زائران، با هر پاشش آب، به لبخندی از سر سپاس و خشنودی تبدیل میشود.
این تصویر، نشان میدهد که برای خدمت به اباعبدالله، نیازی به ثروت و امکانات نیست. کافی است قلبی داشته باشی که در آن عشق حسین علیه السلام موج بزند.
این پیرمرد، با این کار ساده، اما پرمهر، درس بزرگی به ما میدهد. درس ایثار، درس سادگی و درس عشق.
او به ما میآموزد که در راه حسین(ع)، هر کاری که از دستمان برمیآید، هرچند کوچک، ارزشمند است و میتواند دلی را شاد کند. او با شلنگ آبش، نهفقط بدن زائران، بلکه روح خسته آنها را نیز سیراب میکند. او به همه ما یادآوری میکند که محبت، تنها با پول و قدرت سنجیده نمیشود، بلکه با خلوص نیت و عمق قلبمان به نمایش گذاشته میشود. این قطرات آب، شاید از نظر مادی بیارزش باشند، اما در دنیای عشق، قیمتی بالاتر از طلا دارند. آنها، نشان عشق خالصانه یک پیرمرد به سیدالشهدا و زائرانش هستند.